باغ گلها
نمیدونم چرا تو این روزای کشدار تابستون وقت نمی کنم بیام و بنویسم ازت نازنینم. کار خاصی هم ندارم ولی باز نمیشه بشینم پای لب تاپ و بنویسم. یه دلیلش هم وجود نازنین خودته. که تمام وقت میخوای باهات باشم. الان هم بعد از کلی کلنجاررفتن باهات خوابیدی .نمیدونم این همه انرژی رو ار کجا میاری. از صبح ساعت 10 که بیدار شدی بازی کردی کارتون دیدی، کلاس رفتی، پارک رفتی باز اومدیم خونه کلی بازی کردی و کتاب خوندیم باز هم ساعت 12 خوابیدی!!!! تازه با کلی ناراحتی که خوابم نمیبره و نمیتونم بخوابم و اوووه نمیدونی چقدر ناز کشیدم تا خوابیدی ناز گلکم. دیروز داشتیم با هم حرف میزدیم یهو وسط حرفات گفتی: مامان یه بچه داشته باشیم کوچولوی کوچولو من برم لپشو...